معنی ویتامین موز

حل جدول

ویتامین موز

موز حاوی ویتامین ث، ویتامین ب6 و پتاسیم هستند،


موز

میوه گرمسیری

از میوه های گرمسیری، میوه مجلسی

بنان

فارسی به عربی

موز

موز

خواص گیاهان دارویی

موز

نیرو بخش دستگاه تناسلی زن ومرد بوده و از سقط جنین جلوگیری می کند. فسفر موجود در موز هوش را می افزاید. وپتاسیم آن برای شستشوی کبد وکلیه ها مفید است. گرم مزاجان باید بعد از خوردن موز سکنجبین خورند. و سرد مزاجان عسل تناول کنند. میوه خام آن را برای درد دیابت مصرف میکنند. نوشیدن آب پس از خوردن موز توصیه نمی شود.

لغت نامه دهخدا

موز

موز. [م َ / م ُ] (ع اِ) میوه ای گرمسیری است و در مصر و یمن و هندوستان و فلسطین بسیار می باشد ودرخت آن یک سال بیشتر بار ندهد و هر سال از بیخ می برند باز بلند می شود و میوه می دهد و آن را به هندی کیله خوانند و به ضم اول هم آمده و او به اندام ماه پنج شبه است. (از برهان). مویز که به هندی کیله گویند. (منتهی الارب). کیله و آن میوه ای است به هندوستان و این لغت عربی است و موز مکی به بزرگی بادنجان می شود. (آنندراج). میوه ٔ یک نوع درختی گرمسیری که در مصر و یمن و هند و صومالی بسیار عمل می آید و ثمر آن از میوه های مأکول و درازای برگهایش از دو تا سه گز است. (از ناظم الاطباء). میوه ای باشد در مصر معروف. و موز مکی چون باتنگان [بادنجان] بود. (از لغت فرس اسدی) (فرهنگ اوبهی). لغت عربی است و به هندی او را کرک گویند و بیخ درخت او از دوزیاده نبود و چون درختان دیگر بزرگ نشود و ساق او باقی نماند و طعم موز پس از چیدن و چند روز داشتن خوش شود. میوه ٔ موز که در تابستان رسیده شود از زمستانی بهتر باشد و از بدر آمدن میوه ٔ او مدت دو ماه ببایدو میان شکوفه آوردن او و تمام رسیدن چهل روز باشد. (از تذکره ٔ صیدنه ٔ ابوریحان بیرونی). کیله. بنان. بانان. (اینکه صاحب برهان می گوید «موز به اندام ماه پنج شبه است و موز مکی به بزرگی بادنجان می شود»، او و اسلاف او را لغت نامه ٔ منسوب به اسدی به اشتباه انداخته. موز دو نوع است قسمی خرد و قسمی بزرگ. لکن موز مکی وجود خارجی ندارد و بیت طیان را غلط خوانده اند. طیان «مرمکی » گفته و آن مشهور است و سیاق کلام هم بر صحت این دعوی گواهی می دهد چه کردن موز در جام برای عطرو طعم شیرین که دارد امر بعیدی است. طیان می گوید: «مر اگرچه منسوب به مکه است برای بدی طعم آن را به جای شکر در جام نکنند» یعنی انتساب به بلدی طیب در نیکویی و بدی مر اثری ندارد و صاحب منتهی الارب موز را مویز ترجمه کرده و مانند صاحب برهان گوید که آن را به هندی کیله نامند). (از یادداشت مؤلف):
موز مکی اگرچه دارد نام
نکنندش چو شکّر اندر جام.
طیان.
موز با لقمه ٔ خلیفه به راز
رطبش را سه بوسه برده به گاز.
نظامی.
جد، میوه ای است مشابه به موز. غفعف، بار درخت موز. (منتهی الارب). و رجوع به تذکره ٔ داود ضریر انطاکی ص 334 و اختیارات بدیعی و تحفه ٔ حکیم مؤمن و مخزن الادویه و ذخیره ٔ خوارزمشاهی شود.
- موز مکی، درست نیست و آن مرمکی است که در شعر طیان به تصحیف موز مکی خوانده اند. (از یادداشت مؤلف). رجوع به توضیح ذیل موز در همین ستون شود.
|| (اصطلاح گیاه شناسی) (موزها) نام تیره ٔ گیاهی از رده ٔ تک لپه ایها. طلح، طلحه، درخت موز. (دهار). طلح منضود، درخت موز است. (منتهی الارب). و طلح منضود، و اندر میان موز باشد بر یکدیگر گرد کرده. (تفسیر کمبریج ج 2 ص 341 سوره ٔ 29/56). || درخت طلح. (مجمل اللغه). درخت کیله که میوه ٔ آن معروف است. (از غیاث). سرداح. سرداحه. (منتهی الارب). گیاهی است پایا از رده ٔ تک لپه ایها که تیره ٔ خاصی را در این رده به نام تیره ٔ موزها به وجود آورده است. این گیاه با وجود عظمت و رشد و نمو زیادش از گیاهان علفی محسوب می شود و بر خلاف درختها و درختچه ها تنه اش چوبی و سخت نمی گردد. برگهای آن نیز بسیار بزرگ و طویل می شوند و گاهی طول یک برگ به سه متر بالغ می گردد و عرض هر برگ در راستای بیشترین پهنه از 60 سانتی متر نیز تجاوز میکند. گلهایش به طور فراهم در غلافی جای می گیرند و گل آخرینش شبیه خرما است. میوه اش گوشتدار و مطبوع و خوراکی است و مجموع میوه ها خوشه را به وجود می آورند که رژیم نامیده می شود. درخت موز در اکثر نقاط گرم دنیا کاشته می شود و اخیراً درنواحی جنوبی ایران به کشت آن مبادرت کرده اند. اصل این کلمه «موشه » و هندی است. و اخیراً از میناب به جیرفت برده اند و در بندر تیس نیز کاشته اند و ثمر می دهد. میوه ٔ آن را نیز موز می گویند. (یادداشت مؤلف). و رجوع به گیاه شناسی گل گلاب ص 286 و بیولوژی وراثت ج 1 ص 159 و نزههالقلوب شود. || نرگس. (از انجمن آرا) (آنندراج). رجوع به توضیح ذیل معنی بعد شود. || ترکش. (لغت فرس اسدی) (فرهنگ اوبهی). و رجوع به توضیح ذیل شود. صاحب برهان گوید «در بعضی نسخه ها به معنی ترکش که تیردان باشد و نرگس که گلی معروف باشد به نظر آمده است و می تواند بود که هر دو غلط باشد و «برگش » باشد یعنی برگ درخت موز را نیز موز می گویند و تصحیف خوانی کرده باشند» -انتهی. صاحب برهان در غلط شمردن ترکش و نرگس ذی حق است و «برگش » دنباله داشته و کاتب حذف کرده است و سپس آن را نرگس و ترکش خوانده اند. مثلاً اصل این بوده: و برگش به درازای چند گز است. (یادداشت مؤلف).

موز. [م ُ] (اِخ) مُز. رودی در اروپای غربی که از شمال شرقی فرانسه سرچشمه می گیرد و حدود 890 هزار گز طول دارد و از بلژیک و هلند می گذرد و به دریای شمال می ریزد.

موز. (اِخ) نام کوهی در مازندران است و آن را ماز نیز گویند. (از انجمن آرا) (از آنندراج). کوه البرز کوه عظیم است و کوههای فراوان پیوسته چنانکه از ترکستان تا حجاز کمابیش هزار فرسنگ طول دارد. طرف غربش که به جبال گرجستان پیوسته است کوه لگزی خوانند و چون به مکه و مدینه رسد عرج گویند و طرف شرقی اش که با جبال اران و آذربایجان پیوسته قفق خوانندو چون به حدود عراق و گیلان رسد موز خوانند و مازندران در اصل موزاندرون بوده. (از نزههالقلوب مقاله ٔ 3 چ اروپا صص 191-192). اما این گفته قابل تأمل است.

موز. (اِخ) نام هر یک از نه ربهالنوع موسیقی یونان باستان. (یادداشت مؤلف). موزها نه ربهالنوع بودند که هر یک صنعتی را مانند شعر و موسیقی و نمایش و غیره حمایت می کردند. مهمترین صنایع، شعر و فصاحت بود. (از ایران باستان ج 1 ص 67).


ویتامین

ویتامین. (فرانسوی، اِ) (از: ویتا، زندگی، لاتینی + مین = منبع، فرانسوی) (اصطلاح پزشکی) ماده ای که به مقدار بسیار کم وجودش برای رشدونمو و نگهداری و اعمال و اعضای بدن ضروری است و فقدانش موجب بروز اختلالات مخصوص می گردد. چون بدن قادر به تهیه و ساختن ویتامین نیست علیهذا بایستی از خارج ضمن سایر غذاها به بدن برسند. امراض ناشی از فقدان ویتامین را آویتامینوز گویند. (فرهنگ فارسی معین). موادی که انسان وسایر حیوانات قادر به ساختن آنها نیست و وجودشان ولو به مقدار بسیار کم (در حدود110000000 وزن جیره ٔ غذای روزانه) برای رشد و نگهداری و بالاخره اعمال اعضای بدن لازم است. ویتامین ها را برحسب محلول بودن آنها در روغن یا در آب به دو دسته تقسیم می کنند و تعداد هردسته را با حروف الفبای فرانسه نام گذاری کرده اند:
الف) ویتامین های محلول در چربی:
1- ویتامین A: این ویتامین عامل نمو بدن و عامل ضد خشکی قرنیه ٔ چشم است. کم شدن یا فقدان این ویتامین در نزد انسان ابتدا منجر به شب کوری و بعداً مبدل به خشکی قرنیه ٔ چشم و کوری کامل می شود. این ویتامین در هویج و زرده ٔ تخم مرغ و شیر و سبزی ها و چربیهای حیوانی (کره، روغن، کبد ماهی مورو) به مقدار زیاد موجود است. فقدان ویتامین A در بدن سبب کم شدن گلبولهای قرمز و پلاکت ها و خراب شدن نسج پوششی و شاخی بدن نیز می شود و ضایعات عصبی نیز می دهد. ویتامین A از یک ماده ٔ رنگی موسوم به کاروتن به فرمول H56 C40 مشتق است و احتیاج روزانه ٔ انسان به ویتامین A در حدود0/5 میلی گرم است.
2- ویتامین D: عمل این ویتامین در بدن، آهکی کردن استخوان هاست و فقدان آن در بدن سبب بیماری نرمی استخوانها می شود.این ویتامین متابولیسم آهک و فسفر را در بدن (خون، استخوان، دندان) تنظیم میکند و نسبت cap را که مساوی 0/7 است نگهداری می کند. مقدار مورد احتیاج ویتامین D روزانه معادل با 1100 میلی گرم است. یک نوع استرول گیاهی موسوم به ارگوسترول بر اثر نور آفتاب و مخصوصاً اشعه ٔ ماوراء بنفش تبدیل به ماده ای می شود موسوم به کالسیفرول که دارای خاصیت ضد راشیتیسم بوده و دارای ویتامین D2 می باشد. ویتامین D در گوشت و زرده ٔ تخم مرغ و شیر و کره و روغن کبد ماهی مورو همراه ویتامین A و روغن نارگیل به تنهایی یافت میشود.
3- ویتامین E: این ویتامین باعث نمو کار اعضای تناسلی و عمل توالد و تناسل می شود. فقدان آن در حیوان نر سبب کوچک شدن بیضه ها و در حیوان ماده باعث عقیم شدن آن می شود. حیوان آبستن بر اثر فقدان آن سقط میکند و اختلالات عصبی و عقلانی می دهد. این ویتامین در جوانه ٔ گندم و ذرت و برگ کاهو و کلم و شبدر وجود دارد وعامل شیمیایی آن موسوم به آلفاتوکوفرول است. مقدار مورد احتیاج آن روزانه یک میلی گرم است.
4- ویتامین K: این ویتامین عامل ضد خونریزی است و فقدانش با یرقان ارتباط دارد.فقدان این ویتامین زمان انعقاد خون را خیلی طولانی می کند. عمل ویتامین K درست شدن پروترومبین خون به میزان طبیعی در کبد است. برای جذب این ویتامین وجود صفرا در روده ضروری است. در یرقان انسدادی علت خونریزی کمبود و یا فقدان جذب ویتامین K از روده هاست چون صفرا برای جذبش لازم است. این ویتامین در برگ بلوط و اسفناج و کلم و توت فرنگی و گوجه فرنگی و روغنهای نباتی و روغن کبد خوک بیشتر وجود دارد.
ب) ویتامین های محلول در آب:
1- ویتامین B1، این ویتامین را آمریکایی ها ویتامین F نیز می نامند و به آنورین و تیامین نیز موسوم است. این ویتامین برای جلوگیری و درمان مرض بری بری میباشد. این مرض یک نوع فلجی است که از پاها شروع می شود و بعد به دست ها سرایت می کند و اگر بیماری طول بکشد فلج به عضلات سینه و دیافراگم هم میرسد. این بیماری در نزد مرغها بر اثر تغذیه با برنج پوست کنده تولید می شود. کازیمیر فونک از پوست برنج این ویتامین را به دست آورد. در کاهو و کلم و اسفناج و سیب زمینی و گوشت تازه وپوست برنج و سبوس گندم و جو و پرتقال و گوجه فرنگی این ویتامین یافت میشود. مخمر آبجو نیز به مقدار زیاددارای این ویتامین است. در اشخاص بالغ این ویتامین عامل حمایت و تعادل سلسله ٔ اعصاب و ضد اوجاع عصبی است. مقدار موردلزوم روزانه ٔ آن 1/5 میلی گرم است.
2- ویتامین B2: این ویتامین به نام لاکتوفلاوین نیز موسوم است و در نمو حیوانات جوان مؤثر است و فقدان آن سبب اختلال سوخت گلوسیدها و توقف نمو می شود. ویتامین B2 در متابولسیم آهن و تنفس سلولی نیز دخالت دارد. سابقاً گمان میکردند که فقدان ویتامین B2 تولید مرضی به نام پلاگر می کند ولی در سنوات اخیر معلوم شد که مرض پلاگر مربوط به فقدان ویتامین دیگری موسوم به ویتامین ppمی باشد. ویتامین B2 در زرده و سفیده ٔ تخم مرغ و شیر وجگر و سبزیجات و گل کلم و برگ چغندر و جوانه های غلات و مخمر آبجو و اسفناج همراه با ویتامین B1 می باشد. مقدار موردلزوم روزانه ٔ آن نیز 1/5 میلی گرم است. در مواد مختلف همراه ویتامین B2 همیشه چند عامل ویتامین دیگر نیز موجود است.
3- ویتامین B6: این ویتامین به نام آدرمین و پیریدوکسین نیز موسوم است. فقدانش سبب جراحات جلدی، ریزش موها و خراشهای پوست بدن است.عمل این ویتامین در متابولیسم انساج و در تولید گلبولهای قرمز خون است. این ویتامین در گوشت ماهی و جگرو مخمر آبجو و پوست برنج و سبوس گندم و جو فراوان است. مقدار موردلزوم روزانه ٔ آن 2 میلی گرم است.
4- ویتامین B4: این ویتامین به نام آدنین نیز موسوم است و در نگهداری و تعادل مقدار گلبولهای سفید چندهسته مؤثر است.
5- اسید پانتوتنیک: این ماده در اکثر انساج حیوانی و گیاهی وجود دارد و در متابولیسم انساج مؤثر است. فقدانش سبب ناراحتی های کبدی و التهابات مجاری تنفسی و التهابات معده و روده می شود و به علاوه فقدانش مواد رنگی موها را از بین می برد.
6- ویتامین H: این ویتامین به نام پیوتین نیز موسوم است و بیشتر در زرده ٔ تخم مرغ موجود است و در پوست برنج و مخمر آبجو و کبد و قلوه و مغز فراوان است. عمل این ویتامین در برابر آلبومین سفیده ٔ تخم مرغ متوقف می شود. فقدان این ویتامین موجب پیدایش ضایعات پوستی (به صورت فلس های خشک) و تولید زخم روی زبان و پیدایش لکه های رنگی قرمز یا خاکستری بر روی پوست می شود. مقدار مورد احتیاج روزانه ٔ آن 0/1 میلی گرم است.
7- ویتامین B12: این ویتامین در کم خونی ها مؤثر است و ترکیب آن با اسید فولیک که به اسامی مختلف است در رفع کم خونی ها خیلی مفید و در عصاره ٔ جگر زیاد است. مقدار مورد احتیاج روزانه ٔ آن 10 تا 50گاما می باشد.
8- ویتامین B15: ویتامینی است که به تازگی کشف شده و هنوز اختصاصاتش به خوبی شناخته نشده اند.
9- ویتامین Pp: این ویتامین در سال 1937م. به طور خالص تهیه شد و ضد مرض پلاگر است. فقدان آن درد مفاصل و عوارض جلدی (پلاگر) تولید می کند که در آن پوست ابتدا قرمز می شود و بعداً تاول زده و زخم می شود و به علاوه نوعی جنون تولید می کند. این ویتامین درزرده ٔ تخم مرغ و گوشت و جگر و سبزیجات و مخمر آبجو وشیر و گوجه فرنگی فراوان است. مقدار احتیاج روزانه ٔ آن 10 تا 15 میلی گرم است.
10- ویتامین K یا ویتامین ضد خون رَوی:که فقدانش سبب کندی انعقاد خون می شود و خونریزی زیاد می دهد. این ویتامین در جگر و هویج و زرده ٔ تخم مرغ و گوجه فرنگی موجود است. مقدار مورد احتیاج روزانه یک میلی گرم است.
11- ویتامین P: این ویتامین به نام سیترین یا هسپریدین نیز موسوم است و همراه ویتامین C در اکثر میوه ها موجود است و فقدان آن سبب ازدیاد قابلیت نفوذ رگهای موئین و ضایعات دیواره ٔ این عروق می شود و بالنتیجه سبب خونریزیهای جلدی می شود. مقدار موردلزوم روزانه ٔ آن در حدود 50میلی گرم است.
12- ویتامین C یا اسید آسکوربیک: ضد مرض اسکربوت است. اسکربوت مرضی است که علائم آن خونریزی های زیر جلدی و زیراستخوانی و داخل مفصلی وورم لثه است و به علاوه فقدان این ویتامین در اطفال تولید مرضی به نام بارلو می نماید که ابتدا سبب کم خونی و سپس خونریزی خصوصاً هماتوری (وجود خون در ادرار) می شود و به علاوه فقدانش سبب توقف نمو اطفال است و تولید ضایعات دندانی و سستی استخوانها می کند و بدن دچار ضعف عضلانی می شود. مسمومیت ها و عفونت ها و بیماریهای تب دار سبب کم شدن ویتامین C می شود و بر اثر کم شدن ویتامین C مقاومت بدن بطورکلی در برابر عفونت ها و سموم کم میشود. ویتامین C برای بچه ها و جوانها لازم است و خیلی کم مقاومت است و بر اثر اکسیداسیون و خشک شدن و 100 درجه حرارت از بین میرود. این ویتامین در اکثر سبزیجات و میوه های تازه خصوصاً مرکبات و گوجه فرنگی و هویج و کلم و سیب زمینی و شیر و جگر فراوان است. مقدار مورد احتیاج روزانه ٔ آن 75 میلی گرم است. (از فرهنگ فارسی معین).

فرهنگ فارسی هوشیار

ویتامین

فرانسوی بر گرفته از لاتینی به آرش زندگی زیوین (اسم) ماده ایکه بمقدار بسیار کم وجودش برای رشد و نمو و نگهداری و اعمال و اعضای بدن ضروری است و فقدانش موجب اختلالات مخصوص میگردد و چون بدن قادر به تهیه وساختن ویتامین نیست علیهذا بایستی از خارج ضمن سایر غذاها به بدن برسند امراض ناشی از فقدان ویتامین را آویتامینوز گویند.

فرهنگ معین

ویتامین

[فر.] (اِ.) مواد مخصوصی که در اغذیه مختلف وجود دارند و وجود آن ها در جیره غذایی کاملاً ضروری است و کمبود آن ها منجر به امراض مختلفی می شود. ویتامین ها انواع بسیار دارند: آ، ای، ب 1، ب 2، ب 6، ب 12، ب کمپلکس، ث، د، کا و غیره. [خوانش: (تُ) [فر.] (اِ.)]

فرهنگ عمید

موز

میوه‌ای دراز، خمیده، و گوشتی که در نواحی گرمسیری به عمل می‌آید،

فارسی به انگلیسی

موز

Banana

معادل ابجد

ویتامین موز

570

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری